دوستان عزیزم من دیگه این وبو تعطیل کردم و دیگه سر نمیزنم بش...

پاکش نمیکنم که اگه ی روزی اومدم نگاش کردم یاد غمای این دورانم افتادم بشون بخندم

بابای

خدایا لج نکن

قبول کن حق با شیطان بود

ادمیان لایق پرستش نبودند...

برای دوباره امدنش دعا نکن

شاید وقتی امد همان نباشد که رفته بود

گفتی برو دنبال هدفت...

اخه مگه نمیدونی همه هدف من تویی؟

باید از یک جا شروع کنم ب تمام کردنت

اول از همه...

پایت را از شعر هایم قطع میکنم

بعد...

دستت را از سرم برمیدارم

بعداز آن همه...

چشم از تو برمی دارم

بعد هم...

بعد هم...

با خیالت چه کنم لعنتی؟

دیگر هوای برگرداندنت را ندارم...

هر جا که دلت میخواهد برو....

و اما من...

بر نمیگردم که هیچ!!!

عطر تنم را هم

از کوچه های پشت سرم جمع میکنم...

که نتوانی لم دهی 

روی مبل های راحتی 

با خاطراتم قدم بزنی!!!

میخوامت

اما خیلی دوری

اونقدر که نه دستام 

ب دستت میرسه

نه نگام ب نگاهت

سخته هر روزت ب امید اون باشه

سخته دل خیلی هارو بشکنی و خوردشون کنی و 

غرور هاشون رو لگد مال کنی فقط واسه اون

سخته از دوریش نفس ت بند بیاد

و یاد خاطره ها که میفتی

بغض کنی و انقدر هواشو کنی 

که احساس کنی دلت داره میترکه

ولی اخرش ازش بشنوی

من حالم ازت بهم میخوره

هه....

خدایا این چه دنیای مسخره ای دیگه....

اصلا فلسفه ی این زندگی رو نمیفهمم....

هم رنگ تمام آرزو های منی

غارتگر جان و مال و دنیای منی

بی تو نفس کشیدنم ممکن نیست...

ساده بگویم که همه دنیای منی 

شکستم.... نه ان زمان که رفتی

همان زمان که گفتی میروی

استعداد عجیبی در شکستن داری قلب....غرور....پیمان

استعداد عجیبی در نشستن دارم ب پای تو...ب امید تو....در انتظار تو

گفتی خداحافظ

اصلا دردی نداشت

فقط مرگ داشت

سخته تو هق هق گریه هات نفس

کم بیاری و اون ب یکی دیگه بگه نفسم

وقتی از دوست داشتن کسی اصمینان نداری

حق نداری دستاشو بگیری که ب دستات عادتش بدی

وقتی موندنی نیستی حق نداری از اینده های خوش

باهاش حرف بزنی و واسش رویا بسازی

وقتی دلت ب بودنش شک داره

حق نداری بهش بگی عشقم...

وقتی همیشه دنبال ی حرفی بحثی سندی بهانه ای

هستی که ترکش کنی حق نداری ادعای دوست داشتن کنی

وقتی ب اعتماد کسی تکیه گاه شدی 

حق نداری زمین ش بزنی....

       اگه همه این کارارو کردی فارغ از جنسیت مردی

اصلا دیگه از عشق و عاشقی متنفرم

فقط لیلی و مجنون عاشق هم بودن و بس

ولی من ب عشق اونام شک دارم

همه عشق حرف دوستت دارم ها الکیه 

خدایا تو یکی تنهام نذار

چی میشد منو تواین دنیا نمیاوردی خدااایاااا

دار بزن خاطرات کسی را که تورا دور زده

وفا؟؟؟؟هه......

سگ گله ام را با گرگ دیدم

برای کسی که با میل خودش رفته

یک ثانیه دلتنگی هم حماقته

دلتنگی یعنی اینکه روبرو دریا ایستاده باشی 

ولی خاطرات یک خیابان خفه ات کند

نر بودن جنسیت است و مرد بودن یک هویت

زیادند دخترانی که نر نیستند ولی خیلی مردن

تو میدانی حتی اگر کنارم نشسته باشی بازهم دلتنگ توام

حالا ببین نبودنت بامن چه میکند....

دلم دیگر دلتنگش نباش مگر جمله اخرش را فراموش کردی ای:

دیگر هیچ چیز بین ما نموند

گفتی دهانت بوی شیر میدهد و رفتی

حالا بوی دروغ...شراب...سیگار میدهی 

برگرد

درد ناک ترین جدایی ها ان هایی هستند 

که نه کسی گفت چرا و نه کسی فهمید چرا؟؟

دلم را تهدید کردم که دیگر بهانه ات را نگیرد

وگرنه میدهم دوباره بسوزانیس...

دیگه همه نقطه ضعفمو فهمیدن...

هر کی هرچی ازم بخواد جون تورو قسم میده!!!!

امروز هم یه روز تازه س و من باز زنده ام به قول دبیر ادبیاتمون

خدا بازم بزرگترین نعمتشو ازمون نگرفته

اونیکه از من گذشت 

 

 

واسه من در گذشت

 

 

پس روحش شاد 

 

 

و یادش فراموش

من خدا نیستم که بگویم صدبار

تو اگر توبه شکستی باز ای

اونیکه رفته 

به حرمت چیزایی که باخودش برده

حق برگشت نداره

رفتنش مردونه نبود

حداقل مرد باشه و برنگرده

تکیه کن 

اما به شانه های کسی که اگر خوابت برد

زمین نگذارتت

میخوام سرمو بذارم رو شونه ها

که به همه بگم همه چی زیر سر منه

خداجونم بازم مث همیشه میگم عاشقتم تو این دنیای

لعنتی فقط تو هوامو داری دستمو  محکم تر بگیر باشه خداجون؟

قول میدم بنده خوب ت باشم  

در دم این نیست که او عاشق نیست

دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی ست

دردم این است که با دیدن این سردی ها من چطور دل بستم؟

خیانت نکردم گریه نکن

وقتی تو جاخالی دادی اون بغلم کرد تا زمین نخورم

کاش میفهمیدی ... قهر میکنم تا دستم را محکم تر بگیری 

و بلند تر بگویی بمان...

نه اینکه شانه بالا بیندازی و بگی هرطور راحتی

گاهی وقتا دلت میخواد بگی 

من رفتم باهات قهرم دیگه تموم دوستت ندارم

و چه قدر دلت میخواد بشنوی:کجا بچه لوس؟

غلط میکنی بری مگه دسته خودته؟رفتن به این راحتی نیس

اما نمی دانم چه حکمتی است که ادمی همیشه این جور وقت ها میشنود:به جهنم

 دیوونه تم دیوونه

بعد از رفتن تو بود که تصمیم گرفتم موهایم را از ته بتراشم....یادگاری

دستانت دیوانه ام میکند

کمی دور تر بایست ...


لطفا....


دیوانه تر از انم که بی هوا در اغوش ت نگیرم