عشق...

بیا وقتی برای عشق هورا میکشد احساس

به روی اجتماع بغض حسرت گاز اشک اور بیندازیم

بیا باخود بیندیشیم اگر یک روز تمام جاده های عشق را بستند

اگر یک سال چندین برف بی کسی امد

اگر یک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زد

اگر یک شب شقایق مرد...

تکلیف دل ما چیست؟

ومن از چند شب پیش در خوابم عشق را دیدم

چرا بعضی برای عشق دل هاشان نمیلرزد

چرا بعضی نمیدانند دنیا ب یک تار موی عاشق نمی ارزد؟

چرا بعضی تمام فکرشان ذکر است و در این ذکر هم یاد خدا خالیست؟

و گویی میوه اخلاصشان کال است...

چرا شغل شریف و رایج این عصر دجالی ست؟

چرا در اقتصاد رایج احساس این مکاره بازان صداقت نیز دلالی ست؟

خدایا ب خاطر همه چیزایی که بم بخشیدی شکرت خدایا عاشقتم...