اصلا دیگه از عشق و عاشقی متنفرم

فقط لیلی و مجنون عاشق هم بودن و بس

ولی من ب عشق اونام شک دارم

همه عشق حرف دوستت دارم ها الکیه 

خدایا تو یکی تنهام نذار

چی میشد منو تواین دنیا نمیاوردی خدااایاااا

دار بزن خاطرات کسی را که تورا دور زده

وفا؟؟؟؟هه......

سگ گله ام را با گرگ دیدم

برای کسی که با میل خودش رفته

یک ثانیه دلتنگی هم حماقته

دلتنگی یعنی اینکه روبرو دریا ایستاده باشی 

ولی خاطرات یک خیابان خفه ات کند

نر بودن جنسیت است و مرد بودن یک هویت

زیادند دخترانی که نر نیستند ولی خیلی مردن

تو میدانی حتی اگر کنارم نشسته باشی بازهم دلتنگ توام

حالا ببین نبودنت بامن چه میکند....

دلم دیگر دلتنگش نباش مگر جمله اخرش را فراموش کردی ای:

دیگر هیچ چیز بین ما نموند

گفتی دهانت بوی شیر میدهد و رفتی

حالا بوی دروغ...شراب...سیگار میدهی 

برگرد

درد ناک ترین جدایی ها ان هایی هستند 

که نه کسی گفت چرا و نه کسی فهمید چرا؟؟

دلم را تهدید کردم که دیگر بهانه ات را نگیرد

وگرنه میدهم دوباره بسوزانیس...

دیگه همه نقطه ضعفمو فهمیدن...

هر کی هرچی ازم بخواد جون تورو قسم میده!!!!

امروز هم یه روز تازه س و من باز زنده ام به قول دبیر ادبیاتمون

خدا بازم بزرگترین نعمتشو ازمون نگرفته

اونیکه از من گذشت 

 

 

واسه من در گذشت

 

 

پس روحش شاد 

 

 

و یادش فراموش

من خدا نیستم که بگویم صدبار

تو اگر توبه شکستی باز ای

اونیکه رفته 

به حرمت چیزایی که باخودش برده

حق برگشت نداره

رفتنش مردونه نبود

حداقل مرد باشه و برنگرده

تکیه کن 

اما به شانه های کسی که اگر خوابت برد

زمین نگذارتت

میخوام سرمو بذارم رو شونه ها

که به همه بگم همه چی زیر سر منه

خداجونم بازم مث همیشه میگم عاشقتم تو این دنیای

لعنتی فقط تو هوامو داری دستمو  محکم تر بگیر باشه خداجون؟

قول میدم بنده خوب ت باشم  

در دم این نیست که او عاشق نیست

دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی ست

دردم این است که با دیدن این سردی ها من چطور دل بستم؟

خیانت نکردم گریه نکن

وقتی تو جاخالی دادی اون بغلم کرد تا زمین نخورم

کاش میفهمیدی ... قهر میکنم تا دستم را محکم تر بگیری 

و بلند تر بگویی بمان...

نه اینکه شانه بالا بیندازی و بگی هرطور راحتی

گاهی وقتا دلت میخواد بگی 

من رفتم باهات قهرم دیگه تموم دوستت ندارم

و چه قدر دلت میخواد بشنوی:کجا بچه لوس؟

غلط میکنی بری مگه دسته خودته؟رفتن به این راحتی نیس

اما نمی دانم چه حکمتی است که ادمی همیشه این جور وقت ها میشنود:به جهنم

 دیوونه تم دیوونه

بعد از رفتن تو بود که تصمیم گرفتم موهایم را از ته بتراشم....یادگاری

دستانت دیوانه ام میکند

کمی دور تر بایست ...


لطفا....


دیوانه تر از انم که بی هوا در اغوش ت نگیرم

ادمی حتما باید یه چیز بی ارزشش رو از دست بده تا بفهمه چه چیز باارزشی تو دستش بوده

خدایا مچکرم عاشقتم عاشقتم عاشقتم

او به افتادن من در خیابان خندید

اما من تمام حواسم به این بود

که مردم عاشق خنده هاش نشند

کاش زمانی که یکی ازت میپرسه حالت چطوره؟و تو میگی خوبم!

یکی باشه که محکم بغلت کنه و بگه میدونم خوب نیستی

دلم ریخت لعنت بر کسانی که عطر تو را میزنند

حداقل در خواب هایم دست هایش را نگیر...حرمت نگه دار لعنتی

تیغ روزگار انچنان شاهرگ کلامم را برید که سکوتم بند نمی اید

بهانه گیر نفهم...دلم را میگویم...اخر از کجا تو را برایش بیاورم

دلم دیگر دلتنگ ش نباش... مگر جمله اخرش را فراموش کردی؟(دیگر هیچ چیز بین ما نمانده)

به سلامتی مگس که یادمون داد اگه بیش از اندازه دور کسی بچرخیم میزنه تو سرمون

به سلامتی پسری که رفت ساندویچی بغل ی تالار گفت:امشب عروسی عشقمه یه بندری بزار

بغض هایم بماند...گریه هایم بماند...تنهایی ام بماند برای بعد...

با او چگونه میگذرد که با من نمیگذرد